کاش روزگار به سازم میرقصید

یادته میگفتی خواهراتم عمل کردن 

یادته میگفتی  تو هم عمل کن 

من عمل کردم

خیلی هفته سختی رو پشت سر گذاشتم  

سیاه و کبود شدم نمیتونستم نفس بکشم  نمیتونستم بخوابم روزی هزار بار میگفتم غلط کردم ولی راه برگشتی نبود 

الان خوبم یعنی خیلی بهترم 

این حرکتم یه جور خودکشی بود 

خسته شده بودم از یکنواختی میخواستم تغییر کنم 

محمدرضا خیلی دلم برای تک تک حرفات تنگ شده تک تک مهربونیات خلاصه فقط میدونم دلتنگی بدچییزیه و درمونی هم نداره اونم در مورد من و تو 

کاش روزگار به سازم می رقصید و توبودی و من و یه زندگی قشنگ